۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

کی گفته بده بذارن بچه زیاد با کامپیوتر بازی کنه وقتی می تونه بعد ها در عرض یک ساعت با بازی کردن یکی از بازی های کامپیوتری بچگیش به صورت زنده در یک ساعت از کودکیش زندگی کنه؟ حالا تو هی بشین تو پنجاه سالگی قائم باشک بازی کن. تا دقیقا در همون ساعت روز و دقیقا در همون کمد و دقیقا با همون قد و قواره نباشی هیچ چیز اینطوری جون نمی گیره. این یکی از مزایای دنیای مجازیه. می تونی هر وقت دلت خواست اون لخظه رو دوباره بسازی. دیگه مغزت کار زیاد سختی در پیش رو نداره.


از کجا مطمئنی هر چی می ره پشت ابر هنوز اونجاست؟ من دارم بهت می گم، هر چی که می ره پشت ابر زودی میان برش می دارن می برن. مردمون سرزمین ابر رو می گم. نه که زیاد امکانات ندارن(مردمون سرزمین ابر فرصت نمی کنن کاری انجام بدن، آخه اونا از صبح تا شب تو رؤیان) هر چیزی که لازم داشته باشن یه سری ابر می فرستن دورش، وقتی هیچ کس هواسش نیست میان برش می دارن می برن. وقتی کارشون باهاش تموم شد، برش می گردونن سر جاش. آب هم از آب تکون نمی خوره. همیشه از خودم می پرسیدم مردمون سرزمین ابر با کله ی برج میلاد چه کار دارن؟ تا اینکه امروز اومدن قلفتی برداشتن بردنش.

۱۳۸۶ دی ۲, یکشنبه


من اگر پنجاه و سه دقیقه وقت اضافی داشته باشم، خوش خوشک به طرف یک چشمه می روم...

۱۳۸۶ دی ۱, شنبه

انقد ر به خودت نگاه کردی که چشمات چپ شده. کاریش نمی شه کرد، فاصله ی نزدیک اینطوریه دیگه. اگه راست می گی بگو من چند تام؟

۱۳۸۶ آذر ۳۰, جمعه

In the pecking order of the university, those who are the most abstract and irrelevant are at the top, the most practical and useful are at the bottom.

D. A. Norman, The Invisible Computer,1999.



۱۳۸۶ آذر ۲۰, سه‌شنبه