۱۳۸۷ خرداد ۱۰, جمعه

تازگی ها فهمیدم که من از خودم هیچ قالب خاصی ندارم. من فقط یه همبازی خوبم. با هر کسی اون بازی ای که دوست داره می کنم.

۱۳۸۷ خرداد ۵, یکشنبه


نشستم عکسامو نگاه کردم دلم برای خودم تنگ شد!

۱۳۸۷ خرداد ۴, شنبه

فکر می کنی من اگه بخوام نمی تونم تمام شبانه روز رو بخوابم؟ فکر می کنی من از اصحاب کهف چیزی کم دارم؟ اگه هر از چند گاهی می بینی یکی دو ساعت بیدار می شم واسه اینه که می خوام موضوع جدید واسه خواب هام پیدا کنم!

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

یه بررسی اجمالی از این خزعبلات به عمل آوردم دیدم زندگی من دور دو چیز می گرده! خواب و پشه!

۱۳۸۷ خرداد ۲, پنجشنبه

آدمهایی که قبل نیمه شب هشیاریشون رو از دست می دن از وجود یک زندگی دیگه کاملا بی خبرن. آدمهایی که تا به حال از سر بی کاری پیوستن شب به روز رو تماشا نکردن قدر معجزه ی فردا رو نمی دونن. دقیقا به همین دلیله که من وقتی می خوام دوست پیدا کنم به جای اینکه ازش بپرسم چه بازی هایی رو بیشتر دوست داره یا اینکه پروانه جمع می کنه یا نه؟ اول ازش می پرسم شبها چه ساعتی خوابت می بره؟

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

نمی تونی هیچ وقت مطمئن باشی که اگه همیشه فرمون رو صاف نگه داری هرگز از مسیر خارج نمی شی اما اگه درهر لحظه فرمون رو در جهت جاده نگه داری حداقل می تونی امید وارباشی که ناغافل از مسیر خارج نمی شی. هر از چند گاهی یه آدمی پیدا می شه که همیشه فرمون رو اینطوری نگه می داره. نگاه کردن به چرخش، هرچقدر هم که چرخ خودت کج و کوله حرکت کنه باعث می شه امیدوار باشی که بالاخره امکان داره بشه کله معلق نشد. روزی که چرخ اون کله معلق بشه روزیه که می تونی بدون عذاب وجدان از روی چرخ پیاده بشی و خیلی ساده بگی من دیگه در این بازی کثیف شرکت نمی کنم. هر بلایی که دلتون می خواد سرم بیارین.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

تمام عمرت از صمیم قلب باور داشته باشی که اونجاست. چنان به شاخک هات بنازی که انگار چیزی نیست که در رادارشون گیر نیفته. و همچنان با مخ بخوری بهش. باید پشه ی خیلی احمقی باشی. یا شاید هم خیلی خوشبخت. لااقل هنوز چیزهایی هست در زندگی که می تونه تورو غافلگیر کنه.