۱۳۸۴ اردیبهشت ۲, جمعه

وقتی که برج میلاد من را دید...

۱۳۸۴ اردیبهشت ۱, پنجشنبه


بعضی روز ها هست که آدم با خودش فکر می کنه، مگه دیگه چی می خواد از این زندگی؟!
بعضی روز هاهم هست که آدم با خودش فکر می کنه،اصلا چی می خواد از این زندگی؟!

۱۳۸۴ فروردین ۲۱, یکشنبه


همه جا پر است از رنگ های خالص! بزودی کور می شوم یا کر! شاید هم هر دو! بوهای اطراف چه غلیظ شده اند.چه دنیای عجیبی است دنیای بو ها!

۱۳۸۴ فروردین ۱۸, پنجشنبه


خندمو می کنم تو حباب. فوت می کنم تو هوا.
پیت پیت پیت پیت پیت ...
می رسه به آسمون . بیب ! می ترکه!

۱۳۸۴ فروردین ۱۲, جمعه