تا حالا شده به اختلافات آدم های بزرگ تر از خودت نگاه کنی از خودت بپرسی آخه چرا؟ در عالم بچگی اگر قراره کسی رنجیده خاطر بشه هنوز کسی نمی دونه چطور طوری برنجوندش که اگر نه برای همیشه دست کم تا مدت زیادی همین طور رنجیده خاطر باقی بمونه. هر چی که سن بالاتر می ره کینه دون آدم ها گنده تر و و زهر توش قوی تر می شه. زندگی در پیش رو مثل یک تونل وحشت می مونه! از من نپرس که چرا همین طور نا بالغ باقی موندم. شاید اینطوری مثل وقتی که مامانم برای رد شدن از خیابون دست من رو می گرفت طرف ماشین ها بلکه بهمون رحم کنن بذارن رد شیم، دلشون به حالم بسوزه از شرکت در این بازی کثیف معافم کنن.
۱۳۸۵ آبان ۶, شنبه
۱۳۸۵ آبان ۳, چهارشنبه
۱۳۸۵ مهر ۲۵, سهشنبه
۱۳۸۵ مهر ۲۰, پنجشنبه
۱۳۸۵ مهر ۱۹, چهارشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)