۱۳۸۴ مرداد ۵, چهارشنبه

هغیغت اینه که من از بچگی دیکتم زعیف بود! البته این مال بعد از وقتیه که فهمیدم بعضی از کلمه ها هم خواندوادن! چون قبل از اون اسلا نمی تونستم چیزی رو درست بنویسم و لقت زعیف برای این شرایت چندان مناسب نبود! بعد از کشف قضیه ی هم خواندواده ها مشکلم به این محدود می شد که حالا می دونستم که این کلمه با اون کلمه قبلی هم خواندوادست فقط نمی دونستم کلمه قبلی رو چطوری می نویسن! بعدها فهمیدم که مشکلم به دیکته ختم نمی شه! مشکلم اسولا با زبانه! حالا چه زبان مادری چه زبان نامادری! جالبیش اینجاست که همیشه ادعام هم می شه. مصلا هر وقت یک متن به زبان نا مادری می نویسم حازرم سر درستیش گردنم رو گرو بزارم! اما خوب همیشه کمترین نمره ی کلاس می شم. البته فکر کنم بدونم این توهم درست نویسی از کی وارد مغزم شده! دلیل اسلیش یکی از معلم های کلاس زبانمه که اون بیچاره هم مصل من یکم مشکلات عقلی داشت و همیشه به من سد می داد!!
در مورد زبان مادری فقط به زکر این مصال بسنده می کنم که وقتی در دوران مدرسه انشا می نوشتم (البته اگه می نوشتم! چون واقعا بعد از اون همه شکست متمادی باید قلب پولادین می داشتم تا نا امید نمی شدم)( که گویا داشتم!) بارها و بارها از رو انشام واسه خودم می خوندم و هر بار از شدت زیبایی اشک تو چشام جم می شد! و البته شاید لازم نباشه بگم که هیچ وقت در درس انشا نمره ای بالاتر از 12 نگرفتم!
در مورد روابط اجتماعی البت همیشه یه جورایی نون این قضیه رو خوردم! یعنی بهتره بگم تا امروز فکر می کردم که می خورم! همیشه طرف مقابلم رو با سیل جملات بی سر و تهی که مثل گلوله ی مثلثل از دهنم بیرون می اومدن بمباران می کردم. جملاتی که نه ساختار دستور زبانی درست داشتن نه معنی!! و خوب بدیهیه که به خاطر اعتماد به نفس زیاد سکوت طرف مقابلم رو می زاشتم به حساب منطق زیبا و بیان شیوام! و اسلا به زهنم خطور هم نمی کرد که ملت هرفم رو نمی فهمن چه برسه به اینکه بخوان جواب بدن! و علت سکوتشون شدت شوکیه که به خا طر مواجهه با یک چنین منطق احمقانه و بیان مسخره ای بهشون وارد شده.
به دلیل همین منطق احمقانه بود که مدتی بعد از اینکه متوجه دلیل واقعی سکوت مردم شدم فکر می کردم که نون این قضیه رو می خودم در صورتی که نمی فهمیدم اگه دیگران بهم جوابی نمی دن دلیلش این نیست که حرفم رو قبول کردن. خلاصه اینکه فکر کنم من سنگین تر باشم که لالمونی بگیرم! و واقعا اگه این سر چشمه ی قنی اعتماد به نفس ، از خود متشکری و دیکتاتوری رو نداشتم به چه امیدی زندگی می کردم؟!


پی .اس. خدمت اون برادر عزیزی که لطف کردن قلت دیکته هام رو بهم تزکر دادن باید بگم که من دیکتم خیلی هم خوبه و چون این چیزا رو همیشه دیر وقت می نویسم به خاطر کم خوابی قلت می نویسم! D:

یا اسلا اینجا رو داشته باش! من از عمد اینا رو قلت می نویسم ببینم تو هواست جمه یا نه ! P: