۱۳۸۴ مهر ۷, پنجشنبه

I hate this university! I realy do!

۱۳۸۴ مهر ۵, سه‌شنبه

مامانم می گه زشت شدی! می گه هرکی مامانش رو دوست نداشته باشه و سیگار بکشه زشت می شه!

۱۳۸۴ مهر ۲, شنبه


کشفیات من در سن بیست و یک سالگی!

مدت زیادی به نگاتیو نگاه می کردم و می دیدم که سیاهی رو سفید و سفیدی رو سیاه نشون می ده تا اینکه یک بار تو یک کتاب خوندم به این علت بهش می گن نگاتیو که سیاهی رو سفید و سفیدی رو سیاه نشون می ده! بعد با خودم فکر کردم: wow! چه اسم با مسمایی!!
****
همیشه فکر می کردم گناه داره یعنی نازی!! تا اینکه امروز مامان گفت بچمو اذیت نکنی ها! گناه داره ! و من فکر کردم wow! این بچش نیست که گناه داره! اذیت کردن بچشه که گناه داره!

****
مدت ها نشسته بودم و داخل و خارج شدن مورچه ها رو از سوراخ سیم تلفن که روی پنجره بود تماشا می کردم، تا اینکه مامان پرسید: آخه این همه مورچه از کجا میان تو اتاق تو؟! و من ناگهان با خودم فکر کردم: wow!! این همون جاییه که مورچه ها ازش میان!

۱۳۸۴ شهریور ۲۹, سه‌شنبه


راستش من تعجب می کنم وقتی که می بینم تو هنوز نفس می کشی، راه می ری، حرف می زنی و عجیب تر از همه اینکه هنوز هم می خندی!
تعجب می کنم وقتی که می بینم من هنوز زندم!

۱۳۸۴ شهریور ۲۷, یکشنبه


چیزهایی که داشتم و از دست دادم. و چیزهایی که داشتم و به دور انداختم. چیزهایی که هرگز به من تعلق نداشتند. چیزهایی که دیگر حتی وجود نیز ندارند. و خوابی که هرگز به چشمانم باز نخواهد گشت.

۱۳۸۴ شهریور ۲۶, شنبه




می خوام نتایج سفر علمیمو براتون بگم:


ام... جنگل گلستان یک منطفه ی حفاظت شدست که خیلی مهمه و خیلی وقته حفاظت شده و این خیلی مهمه که خیلی وقته که حفاظت شده چون ثابت می کنه که چقد مهمه!! و جزو اولین جاهاییه تو دنیا ه که نیت کردن حفظش کنن!بگذریم! وقتی داشتن می خوندنش که حفظش کنن نصفشو سیل برده.



این درخت اسمش گالمیش(؟) بیمبیلیش(؟) یه همچین چیزیه!! که فقط تو ایران به هم می رسه و نکتش اینه که وقتی می خوره به درخت بغلی دو تایی می چسبن به هم و مدتی با هم به زندگی ادامه میدن بعد در اولین فرصت از هم طلاق می گیرن.




از میون اون همه گوزن و آهو و عقاب و البته کلی جک و جونور دیگه که حتی اسمشون رو هم بلد نیستم فقط این مارمولکه و این گرازها بودن که انقدر وول نمی خوردن که نشه ازشون عکس گرفت!

اینم یک درخت خیلی مهمه که اگه ببرینش فقط ششصد هزار تومن جریمه می شین!


این آبشاره هم هست!

خوب امیدوارم که شما هم اندازه ی من چیز یاد گرفته باشین!

۱۳۸۴ شهریور ۲۲, سه‌شنبه


فکر کنم بهتر باشه خاکسترهامو از رو زمین جمع کنم بریزم تو شیشه!!

۱۳۸۴ شهریور ۱۹, شنبه


یکی یه دفه بهم گفت مگه خودت خواهر مادر نداری؟!

۱۳۸۴ شهریور ۱۸, جمعه


حالا که می خوام بگم چه مرگمه هیچیم نیست!!

۱۳۸۴ شهریور ۱۶, چهارشنبه

من فکر کنم تو زندگی های قبلی گربه بودم! اینو از فرم لب و دهنم وقتی که چند ساعتی حرف نمی زنم می فهمم!