همه چیز از وقتی شروع شد که شبها دیر خوابیدم. کم کم چشمانم به تاریکی عادت کردند. چشمانم به دیدن سایه ها مشغول شدند و دیدن صاحبان سایه ها را به فراموشی سپردند. رنگ های واقعی چشمهایم را می زنند. خوابهایم تیره و تار شده اند و در همه ی آنها یک مضموم تکرار می شود. زندگیم را با سایه ها آن طور که دوست می دارم در خواب هایم می سازم. کارگردان ، فیلم نامه نویس ، بازیگردان و بازیگر اصلی خودم هستم. مرا با خواب هایم تنها بگذارید.