۱۳۸۵ تیر ۲۹, پنجشنبه

خسته از خواب 12 ساعته، بی رمق بر روی تخت دراز کشیده ام و ثانیه ها را بالا می آورم. مصرانه چشمانم را بسته نگاه می دارم تا شاید دوباره به خواب فرو روم. خواب هایم تاریک و تاریک تر می شوند. و من از زل زدن به این پرده ی سیاه خسته و خسته تر. شاید خواب بعدی ...