۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

راستی کلید پروژکتور رو پیدا کردم. بعد فهمیدم که تمام این مدت روشن بود. این من بودم که چشمام رو بسته بودم. دیگه جشمام رو نمی بندم چون تاریکی خیلی ترسناکه.