مدت زیادی تماشا می کردم اما چیزی نمی دیدم. دیگه به این نتیجه رسیده بودم که چشمهام ضعیف شدن. حالا می فهمم که چشمهای من مشکلی نداشت. چیزی وجود نداشت که ببینم...
آدمهایی هستند که چیزی احساس نمی کنن و اغلب خودشون هم می دونن که چقدر از درون خالی هستند. به کسی نزدیک نمی شن چون می ترسن دیگران از دیدن درون تهی اونها وحشت کنن. برای حفظ ظاهر هم که شده وانمود می کنن که به خاطر درون پوچشون مرتب رنج می کشن. رنجی که من می بینم اما هیچ وقت نمی خرم! رنجی که بوی گند دروغ می ده. آخه آدمی که چیزی احساس نمی کنه چرا باید بدونه رنج چیه؟
آدمهایی هستند که چیزی احساس نمی کنن و اغلب خودشون هم می دونن که چقدر از درون خالی هستند. به کسی نزدیک نمی شن چون می ترسن دیگران از دیدن درون تهی اونها وحشت کنن. برای حفظ ظاهر هم که شده وانمود می کنن که به خاطر درون پوچشون مرتب رنج می کشن. رنجی که من می بینم اما هیچ وقت نمی خرم! رنجی که بوی گند دروغ می ده. آخه آدمی که چیزی احساس نمی کنه چرا باید بدونه رنج چیه؟