The most profound technologies are those that disappear. They weave themselves into the fabric of everyday life until they are indistinguishable from it.
Mark Weiser, The Computer for the 21st Century.۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه
در گرامیداشت زندگی
ده روز در ده سالی که گذشت:
1378 - یادته انقدر ترسونده بودمت که پیاده رسوندیم خونمون. اومدم در رو ببندم دیدم همونجا خشکت زده. عادت نداشتی به یه عوضی مثل من بگی به درک.
1379 - یادته همهی کادوهای صاحب تولد رو اینور و اونور قایم کردم. با هم رفتیم بالا پشت بوم. نشستی رو لبه. من همش فکر میکردم الان شلوار روشنت خاکی میشه.
1381 - یادته رفتیم انقلاب از این نون خامهای عمله خفهکنها خریدیم. رفتیم رو پشت بوم دانشکدتون خوردیم.
1384 - یادته گفتی نگاش کن! دندوناش داره به هم میخوره از سرما. بهت گفتم مزهاش به اینه که دو سه سال دیگه برگردی به این روز نگاه کنی یادت بیاد که یه روز کلاس نرفتی به جاش اومدیم این بالا نشستیم شهر رو تماشا کردیم. الان هر چی فکر میکنم یادم نمیآد که آخرش کلاس رفتی یا نرفتی.
1385 - یادته نمیدونم کلمون به کجا خورده بود. عیدی پا شدیم بریم کوه. شلوار خاطرههام زانوش پاره شده بود. یارو رامون نداد.
1386 - یادته دو نفری رو صندلی کنار رانندهی اون پیکان قراضه که حتی تو سرپایینیها هم خاموش میشد تو در فرو رفته بودیم. تو گوش هم پچ پچ میکردیم و میخندیدیم. مامانم از صندلی عقب گفت چی پچ پچ میکنین با هم من حسودیم میشه.
1386 - یادته تو بالکن وایساده بودیم. برف میومد. دنیا میچرخید. آهنگ پخش میشد. من شروع کردم به خوندن و تکون خوردن. تو گفتی: مگه از این آهنگ متنفر نبودی؟ با سر حرفتو تایید کردم. خندمون ترکید.
1387 - یادته نشستیم تو ماشین. گفتی فرامرز اصلانی بذار. بعد گفتی keep it comming. اونوقت سکوت هی چاقتر و چاقتر میشد. تو نگاهت همش به جاده بود و ما جرات نداشتیم چیزی بگیم. یکهو سکوت رو خوردی و گفتی: یادم باشه دیگه گوشت گاوهای شمال رو نخورم. گاواش همه کنار جاده وایسادن دارن آشغال میخورن.
1387 - یادته زدم کنار تا روسریم رو سرم کنم. گفتی مسافران عزیز، به مرز جمهوری اسلامی ایران خوش آمدید.
1388 - یادته چراغ رو خاموش کردی. گفتم میدونم تو ماه عسلین. ولی تو رو خدا جلوی من کار بی عفتی نکنین. چند دقیقه تو تاریکی گذشت. یکهو صدات در اومد که دستت یخه! من خندیدم. گفتی: It's not what it looks like!
مامانم میگه من دیگه آمادهام! مامان جان والا به خدا منم آمادهام!
۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه
۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه
۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه
Statement of Purpose:
I have a M.Sc. degree in computer engineering focusing on artificial intelligence. Recently I have taken a quiz on Face Book indicating that psychology is what I should have studied in the first place. Therefore I am applying to your top notch program in cognitive science since it is the only psychology related field that may accept computer engineering students despite the low relevance.
۱۳۸۸ آبان ۱۲, سهشنبه
Whenever people learn something sufficiently well, they cease to be aware of it. When you look at a street sign, for example, you absorb its information without consciously performing the act of reading. Computer scientist, economist, and Nobelist Herb Simon calls this phenomenon "compiling"; philosopher Michael Polanyi calls it the "tacit dimension"; psychologist TK Gibson calls it "visual invariants"; philosophers Georg Gadamer and Martin Heidegger call it "the horizon" and the "ready-to-hand", John Seely Brown at PARC calls it the "periphery". All say, in essence, that only when things disappear in this way are we freed to use them without thinking and so to focus beyond them on new goals.
Mark Weiser, The Computer for the 21st Century.
Mark Weiser, The Computer for the 21st Century.
اشتراک در:
پستها (Atom)