۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

پاش رو که از در خونه می گذاره بیرون خود به خود توجهم به ظاهر آراسته اش جلب می شه. کراوات زده و کت و شلوار پوشیده و خلاصه تا جایی که شلوار گشاد و کت شل و ول پیرمردا اجازه می ده شیک کرده. اول عصاش رو از در بیرون می گذاره بعد پای چپش رو می گذاره روی پله. یه چند دقیقه ای طول می کشه تا بالاخره هر دو پاش بر روی زمین کوچه قرار می گیرن. قدمی به سختی بر می داره و نمی دونم کمربند شلوارش ناراحته یا یادش میفته که زیپش رو نبسته، چون روش رو می کنه به دیوار و شروع می کنه با شلوارش ور رفتن. از کنارش رد می شم. چه بوی ادکلنی می ده. خیلی دلم می خواد وایسم و تعقیبش کنم تا ببینم پیرمرد به این شیکی کجا می خواد بره، اما متاسفانه رئیس توی شرکت منتظرمه! از این چیزای کار کردن بدم میادا!