۱۳۸۴ مهر ۱۶, شنبه

از وقتی دوباره یک چیزی رو تو زندگیم خواستم و شروع کردم به انجام دادنش احساس می کنم دوباره مثل سابق شدم! احساس می کنم تمام این مدت یه موجودی اومده بود و روحم رو تسخیر کرده بود! و حالا رفته و تو یه گوشه ای قایم شده و از اونجا م که من تو زندگیم همیشه عزادار چیز هایی هستم که دیگه ندارم و تمام شخصیت تسخیر شدم بر مبنای شخصیت قبلیش که همین شخصیت الآنمه بود حالا فکر می کنم باید بشینم واسه شخصیت تسخیر شدم عزاداری کنم!! شاید بهتر باشه خودم رو به خاطر عدم ثبات شخصیت به تیمارستان معرفی کنم!!