با خودم فکر میکنم : دقیقا کی بود؟ اون روزی که من رسما تبدیل به یک بزرگسال شدم کی بود؟ خودم اصلا نفهمیدم کی اومد. اما دیگران نمیدونم چرا احساسش کردن. در جواب خانمی که یک کاره تو مترو اومد نشست بغل دستم و ازم در مورد یک سری مسایل خیلی بزرگسال نصیحت میخواست فقط یک چیز به نظرم میرسید و گفتم: خانم من هنوز بچهام! به نظرش جواب قابل قبولی نیومد، همین طور که به نظر بابام تعلل در رفتن سر کار بعد از این همه تحصیل قابل قبولی نیست. وقتی گوی گردون بهت برچسب بزرگسال میزنه، دیگه فرار کردن از گرفتن تصمیمات بزرگسالی که به طرفت پرتاب میکنه کار خیلی سختیه.