من هنوز دبستان می رفتم. موقع سال تحویل شیراز بودیم. تو یک هتل فکسنی. یک اتاق محقر سه تخته با یک تشک اضافی. مامانم جوون بود اون وقتا و مثل الان ها برای خودش هفت سین سفری تدارک ندیده بود. سال تحویل فکر کنم بعد از ظهر بود و بابام داشت چرت می زد. مامانم برای اینکه جبران کم کاری کرده باشه یک مجله پیدا کرده بود که روی جلدش عکس سفره ی هفت سین بود. ما دو تا رو نشوند دور خودش و مجله رو گرفتیم دستمون به عنوان سفره مون و سالمون رو تحویل کردیم. به طرز مسخره ای این سر سری ترین هفت سینیه که در طی این سال ها چیده اما تنها سفره ای که من به یادم مونده.